جدول جو
جدول جو

معنی بالا آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

بالا آمدن
(مُ رَ ضَ)
برشدن. برآمدن. ارتفاع گرفتن. صاعد شدن.
- بالا آمدن آب رود یا دریا، مد پیدا کردن آب. طغیان کردن آب. ارتفاع گرفتن و برآمدن آب.
- بالا آمدن جان، تعبیری دشنام گونه است مردن و جان دادن یا جان سپردن را.
- بالا آمدن ساختمان، به مرحلۀ پوشش رسیدن آن. برآمدن دیوارهای آن. از زمین برتر شدن پایه های ساختمان.
- بالا آمدن شکم، نفخ کردن شکم. باد کردن شکم.
-
لغت نامه دهخدا
بالا آمدن
برآمدن، صعود کردن، افزوده شدن، زیاد شدن (سطح آب) ، متورم شدن، ورم کردن، آماس کردن، باد کردن، برجسته شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غالب آمدن
تصویر غالب آمدن
غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن، غالب شدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ قَ مَ)
فریاد رسیدن. آواز آمدن. آوایی شنیده شدن: حیلتی ساخت در کشتن فور به آنکه از جانب لشکر فور بانگی به نیرو آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 90).
خاقان اکبر کز فلک بانگ آمدش کالامر لک
در پای او دست ملک روح معلا ریخته.
خاقانی.
ناله ها کردم چنان کز چرخ بانگ آمد که بس
ای عفی اﷲ در تو گویی ذره ای ز آن درگرفت.
خاقانی.
بانگ آمد از قنینه کاباد بر خرابی
دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی.
خاقانی.
- بانگ برآمدن، آوا برخاستن. آهنگ بلند شدن. فریاد و فغان برخاستن. آوا درافتادن: و خوارزمشاه آنگاه خبر یافت که بانگ غوغا از شهر برآمد که در پای وی رسن کرده بودند و میکشیدند. (تاریخ بیهقی).
نای چو شهزادۀ حبش که زند چشم
بانگش از آهنگ ده غلام برآمد.
خاقانی.
شی ٔ اللهی بزن که برآید ز خانه بانگ
یا اللهی بگو که گشایند بر تو در.
خاقانی.
بانگ برآمد ز خرابات من
کی سحر اینست مکافات من.
نظامی.
زهر بیاور که از اجزای من
بانگ برآید به ارادت که نوش.
سعدی (طیبات).
گر بانگ برآید که سری در قدمی رفت
بسیار بگویید که بسیار نباشد.
سعدی (طیبات).
در خرمی بر سرائی ببند
که بانگ زن از وی برآید بلند.
سعدی (بوستان).
ناگه ز خانه بانگ برآید که خواجه مرد.
سعدی.
استنقاع، بانگ برآمدن. (تاج المصادر بیهقی).
- به بانگ آمدن، به آواز آمدن. خواندن. متغنی شدن: عندلیب هنر به بانگ آمد. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 387)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ مَ)
قبول کردن. پذیرفتن. راست پنداشتن. باور کردن:
نشان داده بود از پدر مادرت
ز بهر چه نامد همی باورت ؟
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از باران آمدن
تصویر باران آمدن
فرود آمدن باران نزول بارش باران باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیروز شدن چیره گشتن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهم آمدن
تصویر باهم آمدن
به اتفاق یکدیگر آمدن معا آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالا نمودن
تصویر بالا نمودن
استادن، قیام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالا نمودن
تصویر بالا نمودن
((نِ دَ))
نشان دادن قد و قامت خود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالا کردن
تصویر بالا کردن
((کَ))
بزرگ کردن (فرزند)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالا دادن
تصویر بالا دادن
((دَ))
بزرگ نمودن، بزرگ جلوه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غالب آمدن
تصویر غالب آمدن
((~. مَ دَ))
چیره شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
يرفع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
Top, Airlift, Elevate, Raise, Up
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
transporter par avion, élever, lever, monter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
ایئر لفٹ کرنا , بلند کرنا , اٹھانا , اوپر اٹھانا , اوپر کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
এয়ারলিফট করা , উন্নীত করা , তোলা , উপরে তোলা , উপরে তোলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
kubeba angani, kuinua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
להטיס , להרים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
hava yoluyla taşımak, yükseltmek, kaldırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
공중 수송하다 , 올리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
エアリフトする , 上げる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
transportar por aire, elevar, levantar, subir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
एयरलिफ्ट करना , ऊंचा करना , उठाना , ऊंचा करना , ऊपर करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
mengangkut melalui udara, meningkatkan, mengangkat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
ลำเลียงทางอากาศ , ยกระดับ , ยก , ยก , ยกระดับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
luchtvracht, verhogen, tillen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
trasportare per aereo, elevare, sollevare, alzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
空运 , 提升 , 向上
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
transportować, podnosić, podnieść
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
транспортувати , піднімати , піднімати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
mit Luft transportieren, erhöhen, heben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
воздушный мост , поднимать , поднять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بالا بردن
تصویر بالا بردن
transportar por avião, elevar, levantar, subir
دیکشنری فارسی به پرتغالی